آترین جونه مامانیآترین جونه مامانی، تا این لحظه: 15 سال و 28 روز سن داره

آترین دختر زیبا و پر انرژی مامان و بابا

بـــــــاغ

  دیروز که جمعه بود به همراه مامان جون و خاله جون و عمو حمید ودایی   مسلم  رفتیم باغ دماوند دختر گلم از صبح که بیدار شدی یه سره می   پرسیدی کی میریم باغ وبالاخره ساعت ٢ خاله جون زنگ زد که حرکت   کنیم ساعت ٥ رسیدیم دماوند البته یه خورده تو را ه وایستادیم تا دایی   ب یاد دیر شد . شما و امیر از لحظه ای که رسیدیم شروع کردید به بازی و کلی بهتون   خوش گذشت ما بزرگترها هم مشغوله چیدن البالو بودیم   توی استخر باغ پر از بچه قورباغه های ریز بود شما هم اونارو گرفتی و   ریختی توی قوطی اب وبا خوشحالی میگفتی که ماهیه سیاه گرفتم هر &...
22 تير 1392

شعر

شعرهایی که دخترم توی مهدکودکه مهدی یاران حفظ کردی رو تو این پست برات مینویسم   in a cottage in a wood in a cottage in a wood alittle man at the window stood he saw a rabbit running by knocking at the door. help me  help me   the rabbit said before the hunter shoots me dead come little rabbit com with me hapy we shall be     twinkle twinkle little star twinkle twinkle little star how i wonder what you aare up above the world so high like a diamond in the sky twinkle twinkle little star how i wonder what you aare head shoulders knees and toes knees and toe...
17 تير 1392

شیطون بلا

دختر عزیزم امروز دقیقا 4 سالو 3 ماهته و هر روز که میگذره بزرگتر و خانم تر میشی ودر عین حال پر انرژی الان در ماه تابستان هستیم و روزها طولانیه اما من با وجود تو نمیفهمم کی شب میشه هر لحظه یه خواسته ویا یه جور بازی ازم میخوای . یه کچولو هم شیطونی سعی میکنی حتما حرف خودت رو به کرسی بشونی دیشب برای شام سوپ درست کردم سوپ یکی از غذاهای مورد علاقته .تو هم پاتو کردی تو یه کفش که باید با ملاقه غذا بخوری منم حرفی نزدم و گذاشتم کار خودتو بکنی نفسی مامان     الان تقریبا 2 هفته است که پای مامان جون شکسته وکچ گرفته ما هم سعی میکنیم بیشتر وقتمون رو بریم بیشش که یه خرده بهش کمک کنیم .دیروز که رفته بودیم اونجا مامان جون و بابا جون خوا...
16 تير 1392

نماز خوندن

الهی قربونت برم اینقدر خوشکل نماز میخونی                                     دوستت دارم چون تنها ترین فکر تنهایی منی ، دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی ، دوستت دارم چون زیباترین خاطرات منی دوستت دارم چون به یک نگاه ، عشق منی . . .   ...
13 تير 1392

استخر

امروز از خواب که بیدار شدیم  رفتیم استخر دختر نازم حسابی اب بازی کرد برخلاف خیلی از بچه ها که از اب میترسیدن دخترم از همون اول که وارد اب شد پرید توی اب و ٣ساعت اب بازی کرد ماشالله اینقدر انرژِی داری مادر امدیم خونه هم رفتی توی اتاقت و بازی میکردی و منم رفتم استراحت کنم امروز با بابایی تصمیم گرفتیم برای اموزش شنا ثبت نامت کنیم         ...
13 تير 1392

عید 91 قشم

   بعد از تحویله سال با دایی موسی و خانواده رفتیم فرودگاه وبه قشم سفر کردیم               ...
2 تير 1392